در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

صبح همان روزى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) متولد شد هربتى كه در هر جاى عالم بود سرنگون شد و پادشاه عجم لرزيد و چهارده كنگره آن افتاد و درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند فرو رفت و خشك شد، ((همان كه نمك شده و نزد كاشان است )) و وادى سماوه كه سالها بود كسى در آن آب نديده بود آب در آن جارى شد و آتشكده فارس كه هزار سال بود خاموش نشده بود خاموش نشده بود خاموش شد و طاق كسرى از وسط شكست و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد تا به مشرق رسيد و تخت هر پادشاهى در آن روز سرنگون شده بود و همه پادشاهان در آن روز لال و گنگ بودند و نمى توانستند سخن بگويند و سحر ساحران باطل شد و قريش در ميان عرب بزرگ شد، و به آنها آل الله مى گفتند زيرا كه در خانه خدا بودند.
آمنه (عليه السلام ) مادر آن حضرت فرمود: والله چون پسرم بر زمين قرار گرفت دستها را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد، پس از او نورى ساطع كه همه چيز را روشن كرد و ميان آن روشنائى صدائى شنيدم كه گوينده اى مى گفت : تو بهترين مردم را زائيدى ، پس او را محمد نام گذار، و چون شب شد اين ندا از آسمان رسيد كه :
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا
در آن شب دنيا روشن شد و هر سنگ و كلوخ و درختى خنديد و آنچه در آسمانها و زمين بود تسبيح خدا گفتند و شيطان پا به فرار گذاشت و مى گفت : بهترين امتها و مردم و گرامى ترين بندگان و بزرگترين عالميان ، امت محمد است.

منتهى الامال ، ص 17 و 18


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391 ] [ 20:1 ] [ یاران ذوالبر ]

از ابوطالب روايت شده كه عبدالمطلب گفت :
شبى از شب ها در حجر اسماعيل خوابيده بودم ، ناگاه خواب عجيب و غريبى ديدم ، برخاستم در راه يكى از كاهنان مرا ديد كه مى لرزم چون آثار تغيير در من مشاهده كرد گفت : چه شده كه بزرگ عرب چنين رنگش تغيير كرده ؟ آيا حادثه اى از حوادث روزگار روى داده است ؟.
گفتم : بله امشب در حجر اسماعيل خوابيده بودم در خواب ديدم كه درختى از پشت من روئيده شد چنان آن درخت بلند گرديد كه سرش به آسمان و شاخه هايش مشرق و مغرب را گرفته ، نورى از آن درخت ساطع گرديد كه هفتاد برابر نور خورشيد بود و عرب و عجم را ديدم كه براى آن درخت سجده مى كردند، پيوسته عظمت و نور آن درخت بيشتر مى شد اما گروهى از قريش خواستند آن درخت را قطع كنند، چون نزديك مى رفتند جوانى كه از همه نيكوتر و پاكيزه تر بود آنها را مى گرفت و پشت هايشان را مى شكست و ديده هايشان را مى كند پس دست بلند كردم كه شاخه اى از شاخه هاى آن را بگيرم آن جوان مرا صدا زد و گفت : تو را از ما بهره اى نيست ، گفتم : درخت از من است و من از آن بهره اى ندارم ؟ گفت بهره اش از آن گروهى است كه به آن آويخته اند، پس هراسان از خواب بيدار شدم .
چون كاهن اين خواب را شنيد رنگش متغير شد و گفت : اگر راست بگوئى از صلب تو فرزندى بيرون خواهد آمد كه مالك مشرق و مغرب گردد و پيامبر مى شود.
پس عبدالمطلب گفت : اى ابوطالب سعى كن آن جوان كه يارى او نمود تو باشى .
ابوطالب پيوسته بعد از فوت آن حضرت آن خواب را ذكر مى كرد و مى گفت : والله آن درخت ابوالقاسم امين است .
مرحوم مجلسى مى فرمايد: ظاهرش آن است كه آن جوان تعبيرش ‍ اميرالمومنين است.

منبع: كمال الدين ، ص 173، امالى شيخ صدوق ، 216، جلاء العيون ، ص 66


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391 ] [ 19:58 ] [ یاران ذوالبر ]

هنگام تولد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابليس در ميان فرزندان خود فرياد كشيد كه همه نزد آن آمدند و پرسيدند چرا بى تاب و نگران شده اى ؟
ابليس در پاسخ گفت : واى بر شما امشب چهره آسمان و زمين دگرگون شده ، و موضوع عظيمى براى من رخ داده كه از زمان عروج عيسى به آسمان تاكنون برايم رخ نداده است برويد به جستجو بپردازيد چه اتفاقى افتاده است ؟!
همه آنها در سراسر زمين متفرق شدند و به جستجو پرداختند و سپس نزد ابليس آمدند و گفتند: چيز تازه اى رخ نداده .
ابليس گفت : من خودم به جستجو مى پردازم و جريان را كشف مى كنم ، به روى سراسر زمين فرو رفت و همه جا را گشت و تا اينكه به سرزمين مكه آمد ديد سراسر حرم مكه پر از فرشتگان است خواست وارد حرم گردد فرشتگان بر او فرياد زدند از نهيب فرشتگان به عقب بازگشت ، سپس به صورت گنجشگى شد و از جانب كوه حراء ((كه در يك فرسخى مكه بود)) داخل حرم شد، ناگهان جبرئيل بر او فرياد زد: برگرد خدايت تو را لعنت كند!
ابليس گفت : يك سوالى دارم بگو بدانم امشب در زمين چه اتفاقى رخ داده است ؟
جبرئيل فرمود: محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) متولد شده است .
ابليس گفت : آيا مرا در او بهره اى است ؟
جبرئيل فرمود: خير
ابليس گفت : آيا در امت او بهره اى است ؟
جبرئيل فرمود: آرى
ابليس گفت : به همين اندازه راضى و خشنود.

منبع: منتهى الامال ، ص 18، كحل بصر، ص 40


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391 ] [ 19:52 ] [ یاران ذوالبر ]

15 رمضان سالروز شهادت ابوعبدالله محمد«نفس زکیه»

نیمه ماه مبارک رمضان مصادف با شهادت ابوعبدالله محمد «نفس زکیه»، ملقب به «صریح قریش» است. وی در سال 100 ه. ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی(ع) است. مادرش هند دختر «ابی عبیده بن عبدالله بن زمعه» است و چون مادران و مادر بزرگ های محمد، هیچ کدام کنیز نبودند، برای همین هم لقب صریح قریش داشت. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل «نفس زکیه» می گفتند.


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
ادامه مطلب
[ شنبه 13 مرداد 1391 ] [ 6:46 ] [ یاران ذوالبر ]

زندگی نامه امام حسن مجتبی (ع)

تولد و کودکي
امام حسن (ع ) فرزند امير مؤمنان علی بن ابيطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پيامبر خدا (ص ) است . امام حسن (ع ) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه تولد يافت . وي نخستين پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنايت کرد. رسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت.


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
برچسب‌ها: تولد امام حسن ع,
ادامه مطلب
[ جمعه 13 مرداد 1391 ] [ 21:55 ] [ یاران ذوالبر ]

زندگی نامه مختار ثقفی

مختار بن ابي عبيدة بن مسعود بن عمرو بن عمير بن عوف بن قسي بن هنبة بن بكر بن هوازن؛(1) از قبيله ثقيف؛ كـه قبيله مشهـور و گسترده‌اي از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، مي‌باشد.(2) كنيه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش كـيـسـان بود كه فـرقـه كـيـسـانيه منسوب به او است. كيسان به معناي زيرك و تيزهوش است.(4)

طبق روايتي، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از يـاران امـيـرالمـؤمـنين مي‌گويد: "لقب كيس را اميرالمؤمنين به مختار دادنـد."(5)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـيـده ثـقـفـي است كه در اوايـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـديـنـه آمـد و در آنجـا سـاكن شد.(6) وي يكي از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ كـسـري(ايـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجراي رشـادت اين دليرمرد در واقعه يوم الجسر در جنگ با ارتش ايران در منطقه بصره معروف است.(8)

مـادر مـخـتـار دومـه است كه از زنـان بـا شخصيت بـود و او را صـاحـب عقل و راي و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)

وي ادب و فضائل اخلاقي را از مكتب اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جواني، هـمراه با پدر و عموي خود براي شركت در جنگ با لشكر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسياري از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و كوفه ماندند. مختار در كنار اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراي مدتي كوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاكـن شد.(11)


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
برچسب‌ها: شهادت مختار ثقفی,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 مرداد 1391 ] [ 16:27 ] [ یاران ذوالبر ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 3310
بازدید کل : 52716
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1

Alternative content